کد مطلب:41728 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:142

عطر ویه











ام سلمه نزد فاطمه رفت از وی پرسید: آیا از عطریات و بوی خوش د چیزی اندوخته داری؟

فرمود: آری، سپس برخاست و رفت و با خود شیشه ای همراه آورد و قدری از محتوای آن را در كف دست ام سلمه ریخت. ام سلمه گفت: بوی خوشی از آن استشمام كردم كه هرگز مانند آن نبوییده بودم. از فاطمه پرسیدم: این بوی خوش را از كجا تهیه كردی؟

فرمود: هنگامی كه دحیه كلبی به دیدار پدرم می آمد، پدرم می فرمود: زیر اندزی برای عموی خود بگسترم، دحیه بر آن می نشست و چون برمی خاست از لباسهایش چیزی فرو می ریخت و من به امر پدرم آنها را جمع كرده و درون این شیشه نگهداری می نمودم.

(بعدها) این جهت را از رسول خدا پرسیدم، فرمود: او دحیه كلبی نبود، بلكه جبرئیل بو كه شبیه او به دیدارم می آمد. و آنچه از بالهای او فرو می ریخت، عنبر بود.

قال علی (ع):... قالت ام سلمه: فسالت فاطمه، هل عندك طیب ادخر تیه لنفسك؟ قالت: نعم، فاتت بقاروره فسكبت منها فی راحتی فشممت منها رائحه ما شمت مثلها قط، فقلت: ما هذا؟ فقالت: كان دحیه الكلبی یدخل علی رسول الله (ص) فیقول لی یا فاطمه؟

[صفحه 201]

هات الوساده فاطر حیها لعمك فاطرح له الوساده فیجلس علیها، فاذات نهض سقط من بین ثیابه شی فیامرنی بجعه، فسال علی رسول الله (ص) عن ذلك، فقال: هو عنبر یسقط من اجنحه جبرئیل.[1] .

[صفحه 202]



صفحه 201، 202.





    1. بحار، ج 43، ص 95.